Thursday, March 3, 2011

هفدهم اسفند می روم حتی به تنهایی

متاسفانه برای دومین سه شنبه سبز اعتراضی چندان تبلیغ نشده است و در محیط مجازی اشتیاقی که برای دهم اسفند وجود داشت چندان دیده نمی شود . اما من خواهم رفت حتی به تنهایی . خواهم رفت چون که نگاه آخر ندا را فراموش نکردم . شیون های مادران داغدار را فراموش نکردم . تجسم پیکر سوخته ترانه خاکستر نشسته بر ذهنم شده و صدای زهرا که به جرم آزادی اعدام شد در گوشم طنین می اندازد و آتش می گیرم که قاتلان زهرا " آزادی را مخدر نامیدند . هر تصادفی که می بینم به یاد ماشین نیروی انتظامی می افتم که به عمد از روی پیکر شبنم رد شد و نگین کوچک را بی مادر کرد و چه غمگین بود جشن تولد نگین . من فراموش نکردم خواهران و مادرانی که در زندانند به خاطر آزادی من و کشورم . من فراموش نکردم حرامیان ولایت چگونه خواهران و مادران مرا زدند . من فراموش نکردم شجاعت شیرزنان ایران را . من پای شکسته مادربزرگم در تظاهرات را فراموش نکردم " مادربزرگی که نمی شناختمش اما پای شکسته او باقیمانده تصورات تفاوت میان زن و مرد را در ذهن من شکست . 17 اسفند می روم و اگر شب بازگشتم راحت می خوابم . راحت برای شرمنده نبودن از نگاه ندا " ترانه " صدای زهرا " چشمهای نگین و پای شکسته مادربزگم

No comments:

Post a Comment