Wednesday, December 5, 2012

وبسایت کلمه / بیان واقعیت یا مقدمه چینی برای


وبسایت کلمه در مطلبی عنوان نموده : ( که برخی اصلاح طلبان و منتقدان برای توجیه انتخاباتی به نهادهای نظامی و امنیتی احضار شده اند تا درباره انتخابات با آنان رایزنی شود و اولین محور مورد تاکید نیروهای امنیتی این بوده که اصلاح طلبان باید در انتخابات ریاست جمهوری آینده کاندیدا داشته باشند به شرطی که نامزد آنها از آنچه که آنها فتنه می نامند ابراز برائت کند. ) اما مطلب کمی جالب می گردد که نیروهای امنیتی اعلام می دارند نامزدی سید محمد خاتمی باید فراموش شود . در کل چند پرسش وجود دارد .
 پرسش ابتدایی اینکه حکومتی که جریان اصلاح طلبی را تا مرز ریشه کنی برد و به همگان نشان داد قصد کمترین اصلاح در خویشتن را ندارد ، چگونه به یکباره از ضرورت حضور اصلاح طلبان در انتخابات آتی سخن به میان آورده ؟ آن هم با نظرات تندی که پیش ازین از سوی مسئولان بلند پایه حکومت در مذمت اصلاح طلبان مطرح شده بود ؟ 
در پاسخ ممکن است گفته شود که جریان حاکم دریافته که انتخابات ریاست جمهوری اساسا از جنس انتخابات مجلس نیست و عدم مشارکت مردم ، اندک مشروعیت نظام را نزد اقلیت خودیهای داخل نیز از بین خواهد برد و همچنین دست حکومت را در مذاکرات بین المللی نیز بسته تر می نماید . این سخن از نظر نگارنده صحیح و وارد است اما نکاتی چند جای تردید بوجود می آورد .
 اول اینکه نحوه مطرح کردن ضرورت حضور اصلاح طلبان ابهام برانگیز است و اینکه چرا جریان حاکم به یکباره و آنهم بطور مستقیم ! و بی واسطه چنین بحثی را مطرح می کند ؟ و چگونه است که از رسانه ای شدن آن که مساویست با بیشتر عیان گشتن نیازمندی حاکمیت ، واهمه ای ندارد ؟ 
دوم اینکه چرا جریان حاکم عدم حضور محمد خاتمی را لازم می داند ؟ مگر نه اینکه آقای خاتمی از هر دو سمت موافقان و مخالفان نظام مورد نکوهش دائمیست ؟ و بدلیل کوتاهیهای پس از حوادث انتخابات و مواضع دلسوزانه وی برای نظام! حتی از سوی برخی فعالین جنبش سبز ، از دایره این جنبش نیز بیرون رفته ؟ پس چگونه حاکمیت از خاتمی که نماد اصلاح طلبان حکومتی گشته واهمه دارد؟
 جدای از موارد پیش گفته همگان می دانند که وب سایت کلمه پس از حصر آقایان موسوی و کروبی گرایش بیشتری به سمت اصلاح طلبان حکومتی پیدا نمود بنابراین در انتها از دید نگارنده ، هر چند واقعیت داشتن این بحث ممکن می باشد ، اما فرضهای دیگری نیز متصور است از جمله قصد شرکت اصلاح طلبان حکومتی در انتخابات آتی با کاندیداتوری شخص خاتمی یا فردی نزدیک به او و با عدم برائت از جنبش سبز. و القای اینکه جریان حاکم به دلیل نیاز به حضور مردم در انتخابات ، از شرط برائت از جنبش سبز کوتاه آمده و تن به انتخابات تقریبا آزاد داده است و کاندیتاتوری اصلاح طلبان در نتیجه عدم اعلام برائت از جنبش سبز ، نمایشی نیست  و به خیال خویش بار دیگر با جذب مردم ، داخل در حاکمیت شده و بر سودای محالشان اصرار بی ثمر ورزند .
 آینده مشخص خواهد کرد  کدامیک از فرضها صحیح است و یا شاید فرض سوم که بازی دادن محدود اصلاح طلبان از سوی جریان حاکم باشد با لغو پیش شرطهای گفته شده . منتظر می مانیم .
 اما آنچه مشخص است مردم ایران خونهای ریخته شده را از یاد نبرده اند و دریافته اند محالها را.

Monday, November 19, 2012

آغاز یک کنش برای شام غریبان . یک شمع برای شمع هایی که سوختند


توزیع تراکت برای شام غریبان شهدای عاشورا 88

لطفا عکس و فیلم های خود را از شمع هایی که به یاد این شهیدان روشن میکنید به آدرس ایمیل
10esfand1390@googlemail.com
و یا از طریق مسیج به یکی از صفحات فیس بوک زیر ارسال کنید:
ایرانیان فیس بوک
http://www.facebook.com/fb.iranian
به یاد محمد مختاری
http://www.facebook.com/Mohammad.Mokhtari.Page
ده اسفند
http://www.facebook.com/10Esfand
حمایت از هنرمندان سبز
http://www.facebook.com/support.green.artists
کمپین درخواست از هنرمندان برای شکستن سکوت
http://www.facebook.com/AskingArtists2BreakSilence
شهروند سبز
http://www.facebook.com/shahrvnd.sabz?fref=ts

Sunday, November 18, 2012

فراخوان شام غریبان / یک شمع برای شمعهایی که سوختند

یک شمع برای شمعهایی که سوختند /

لطفا عکس و فیلم های خود را از شمع هایی که به یاد این شهیدان روشن میکنید به آدرس ایمیل
10esfand1390@googlemail.com
و یا از طریق مسیج به یکی از صفحات فیس بوک زیر ارسال کنید:
ایرانیان فیس بوک
http://www.facebook.com/fb.iranian
به یاد محمد مختاری
http://www.facebook.com/Mohammad.Mokhtari.Page
ده اسفند
http://www.facebook.com/10Esfand
حمایت از هنرمندان سبز
http://www.facebook.com/support.green.artists
کمپین درخواست از هنرمندان برای شکستن سکوت
http://www.facebook.com/AskingArtists2BreakSilence
شهروند سبز
http://www.facebook.com/shahrvnd.sabz?fref=ts

Sunday, June 24, 2012

گل نرگس

هوا ابری شد  اما او خندید . صدای رعد و برق آمد اما نترسید . باران بارید و خیس شد اما به امید آفتاب ماند . باد وزید اما استوار ماند . هوا و رعد و باران و باد خشم آلود گشتند از استواری گل .  دست به دست هم دادند و طوفان شدند و ساقه گل را شکستند اما غرورش را نتوانستند . گل ساقه اش شکست  ، گلبرگهایش ریخت ، اما همچنان در برابر طوفان کوتاه نیامد و نیامده . هوا طوفانیست . صدایش را نمی شنوید ؟! به کنار پنجره بروید تا ببینید . طوفان را ندیدید ؟! به بیرون بروید و اگر باز ندیدید، بدانید که از جنس باغ نیستید . این هم از بخت گل است که در باغ ، گلها خار گشته اند . اما ای گل  طاقت بیاور . آسمان این باغ آفتابی خواهد شد . گل نازنین بمان . نرگس جان بمان

Monday, June 4, 2012

غروب شد . یادشان گرامی و روزشان مبارک

غروب شد . باید در خانه اش باشد ، ولی پشت میله های زندان است . // غروب شد . باید پیش بچه ها و همسرش باشد ، ولی زیر سنگ قبر است . // غروب شد . شاید این غروب پدر شده بود ، ولی کشته شد در جوانی . // غروب شد . یادمان باشد خورشیدهای ایران را .  یادشان گرامی و روزشان مبارک

Saturday, May 5, 2012

مساله این است > جدا شده از دیکتاتور ؟ یا از دیکتاتوری ؟ / نقدی کوتاه به نامه اخیر مجتبی واحدی


اخیرا نامه ای از طرف آقای واحدی به آقای خزعلی منتشر شده که متنی اعتراضی به واکنش کاربران شبکه های اجتماعی به فراخوان آقای خزعلی است . در این نامه مجتبی واحدی ضمن مخالفت با نظر اخیر مهدی خزعلی ، از برخورد نامناسب و برچسب زدن به وی گله می کند و معتقد است این گونه برخوردها باعث وحشت آفرینی در میان جداشدگان از دیکتاتوری می شود و چه بسا با این برخورد ، امثال خزعلی در کنار دیکتاتورها بمانند .

 اما مساله اصلی جدا شدن از دیکتاتوریست ، نه از دیکتاتور . جنبش سبز نیز صرفا در مقابل شخص نایستاد بلکه در  مقابل ساختار دیکتاتوری ایستاد و در بیشتر شعارهایی که در اعتراضات شنیده شد ، از واژه دیکتاتور استفاده شد نه شخص دیکتاتور و چه بسیار فریاهایی که بر بام منازل سر داده شد . در مورد آقای خزعلی ، شاید آقای خزعلی از شخص دیکتاتور جدا شده باشد ، ولی پرسش اینجاست که آیا ایشان از دیکتاتوری هم جدا شدند ؟
در این خصور تردیدهای قرین به یقینی وجود دارد زیرا که بارها خود آقای خزعلی اعلام نمودند طرفدار سیستم ولایت فقیه هستند و صراحت کلام ایشان باعث شده در طرز فکر ایشان در این خصوص تشکیکی وجود نیاید و اعمال و رفتارهای ایشان ، هرچند ناعامدانه ، همسویی دارد با رفتارهایی از جنس حکومت ، ازجمله شاهکار اخیر ایشان .

پرسش دیگر این است که آیا این برخورها باعث وحشت آفرینی در نزد جداشدگان یا درحال بریده گان از دیکتاتوری می شود یا خیر؟
 نگارنده قصد دفاع از برخوردهای اشاره شده را ندارد ، که البته همه این برخوردها نیز از جنس فحاشی نبود و چه بسیار مطالبی که در کمال منطق و از سر دلسوزی قلم زده شد . اما فرض را می گذاریم بر نامناسب بودن بیشتر برخوردها تحت برچسب زنی و غیره . فردی که بصورت حقیقی از دیکتاتوری جدا می شود چنانچه از افراد سرشناس باشد ( یا نباشد  ) ، قطعا انگیزه هایی انسانی و وجدانی دارد و چه بسا هزینه هایی گزاف در نظرش تجسم یافته و او احتمال پرداخت آنها را پذیرفته است  . حال آیا کسی که هزینه های احتمالی ایستادن در برابر دیکتاتوری را پذیرفته باشد ، با دشنامهای مجازی که بعضا همه نوش کرده ایم ، از میدان به در می رود ؟ پاسخ منطقی به این سوال منفیست . پس صحیح نیست که تصور کنیم  به به و چه چه کردن یا دشنام عوام و خواص می تواند در برابر وجدانی بیدار ( اگر بیدار شده باشد ) ایستادگی کند .

اما نامه آقای واحدی یک نکته زیبا دارد و آن عدم وجود مالکیت جنبش برای اشخاص حقیقی و حقوقی و تشکلهای سیاسی غالبا ناشناخته می باشد . که ای کاش درک کنیم ، تحت هر عنوان ، چه شورای هماهمنگی جنبش سبز و چه شورای همانگی راه سبز ، حق مالکیت و اظهار نظر از جانب کل جنبش را نداریم . و چه زیبا گفتند همراهان سبزمان آقایان کروبی و موسوی که ما همراه جنبش سبزیم ، نه رهبر جنبش

Sunday, April 29, 2012

میزان اهمیت بحث خلیج فارس و جزایر سه گانه ایران


خلیج فارس و جزایر سه گانه ایران مدتیست که مورد مناقشه ایران و اعراب بوده است . خلیج تاریخی فارس حداقل بمدت 2500 سال متعلق تاریخی ایران بوده و نام آن نیز قدمت تاریخی دارد و با توجه به مستندات تاریخی و همچنین مستندات حقوقی شکی در آن راه ندارد . در تعلق جزایر سه گانه ایرانی نیز بنا به شواهد  تاریخی و حقوقی شکی نیست اما تفاهم نامه قراردادگونه 1971 به جهت حقوقی می تواند ایجاد شبهه نماید . چرا که بنا به نظری طبق متن انگلیسی آن ، ایران جزایر را تحت اشغال قرار می دهد و شبهه موجود این است که اگر ایران مالک بوده چرا از واژه اشغال استفاده شده؟ . هرچند متمم این تفاهم نامه که با تایید انگلستان به حاکمان وقت اعراب ابلاغ و واصل شده و مورد اعتراض آنان نیز قرار نگرفته ، این ایراد حقوقی را مرتفع می نماید زیرا در متمم مذکور ایران بعنوان مسئول مستقیم حفظ امنیت جزایر شناخته شده و طبق رویه حقوق بین الملل  طبیعیست که لازمه ایجاد و حفظ امنیت ، دارا بودن حاکمیت است . بنابراین حاکمیت اعلام شده و اعمال شده ایران بر جزایر سه گانه که مورد اعتراض نیز واقع نشده از قراین محکم حقوقیست که به انضمام مدارک و مستندات تاریخی حقوقی ، مالکیت ایران را محرز می نماید .

 اما بحث اصلی در دو سوال است که می تواند ما را در پاسخ به پرسش تیتر یاری رساند .

سوال اول : آیا با وجود موقعیت متزلزل فعلی نظام و منزوی بودن و درگیر بودن با جامعه بین المللی ، و با وجود روزنه های کوچک حقوقی ، احتمال اعمال فشار بر ایران از طرق تشکیک در مالیک ایران بر جزایر سه گانه وجود دارد یا خیر؟

سوال دوم : آیا حاکمان غاصب ایران هم به مانند ملت ایران حساسیت لازم نسبت به جزایر ایرانی را دارند؟ و آیا این احتمال وجود ندارد که در موقعیت فشار حاضر به عقب نشینی و امتیازگیری در عرصه دیگر شوند؟

پاسخ به سوال اول مثبت است چرا که اتفاق افتاده و متاسفانه برخی از کشورها با کشورهای عربی همصدا گشته اند و اخیرا آمریکا نیز حمایت خود را از طرح مساله از سوی امارات اعلام کرده و چه بسا سعی نمایند از طریق جزایر سه گانه ، ایران را در بحث هسته ای تحت فشار قرار دهند . و چنانچه موضوع جزایر ایرانی در شورای امنیت مطرح شود ، احتمال جانب گیریهای مغرضانه نیز وجود دارد و باید دقت کنیم که با توجه به موقعیت استراتژیک این جزایر ، چه بسا به نفع سایر کشورها باشد که کشوری مطیع چون امارات مالک بخشی از جزایر ایرانی گردد .

اما در پاسخ به سوال دوم باید گفت که از منظر تاریخ ، تقریبا همواره در پای میز مذاکره بخشی از ایران جدا شده ، نه در میدان جنگ . و این سنت نامیمون از قدیم رایج بوده که حاکمان نالایق و فاسد در پای مذاکرات ، سرزمینمان را در معرض تاراج قرار داده اند و در نالایقی و عدم حساسیت لازم حاکمان غاصب فعلی ایران نیز شکی نیست زیراکه مهمترین ننگ ایشان بر باد دادن حقوق مسلم ایران در دریای خزر می باشد که در میز مذاکرات و در سکوت مردم ایران ، از حق پنجاه درصدی ایران کوتاه آمدند و خیانتی عظیم به نام خود ثبت کردند . و سیاست خارجی ایران در کمکهای بی دریغ به کشورهایی چون سوریه و لبنان که همواره طرف امارات بوده اند نیز دلیل دیگری بر عدم حساسیت لازمه می باشد . البته ممکن است عده ای بگویند با توجه به موقعیت استراتژیک جزایر سه گانه ، هیچگاه نظام ایران این حماقت و سازش در مذاکره را انجام نمی دهد ، اما از نظر نگارنده از این نظام هیچ چیز بعید نیست و هر چند احتمال سازش در جزایر سه گانه بسیار پایین است اما فراموش نمی کنیم که مهمترین مساله برای این نظام ، حفظ نظام است نه حفظ ایران . و این حکومت به مانند وکیل خود خوانده و فاسدیست که بی اذن موکل هر حماقت و جنایتی را انجام می دهد و چه بسا با امتیازگیری در بحث هسته ای که آن را تثبیت دهنده خود می داند ، از حقوق ملی ایران عقب نشینی نماید .

اما وظیفه ما چیست ؟

 روشن است که نباید ساکت بنشینیم . و باید از مساله دریای خزر درس بگیریم ، جایی که ساکت ماندیم و حقوق ملی مان در پای میز مذاکره  از دست رفت . اما این بار نباید به بهانه احتمالات کم ، سکوت کرد و باید به هرطریق اعلام موضع کنیم تا هم  کشورهای دیگر بدانند که مالکیت ایران و تمامیت ارضی ایران قابل مذاکره و سازش نیست و هم حاکمان غاصبمان دریابند که نمی توانند بر سر تمامیت ارضی ایران معامله کنند  // چو ایران نباشد تن من مباد

Saturday, March 24, 2012

بازدید عید


صداهای پا و باز شدن و بسته شدن در . او عید جایی نرفته بود که به بازدیدش بیایند ، پس کیستند این مهمانان ناخوانده ! . وسیله پذیرایی هم نیست حتی یک استکان چای و نه فرشی که بشود مهمانها رویش بنشینند و نه بخاری که فضای سرد اتاق را اندکی قابل تحمل تر سازد . اتاق تاریک است و مهمانها جلوتر می آیند . شاید از بستگان نزدیکش باشند و شاید خانواده اش ، چون در نزده آمدند داخل . اما سکوت همچنان ادامه دار است ، پس آشنای نزدیک نیستند . اما چرا تعارفهای معمول عید انجام نمی شود . چرا به استقبال مهمانهایش نمی رود و چرا به هم سلام نمی کنند . ناگهان لگدی به پهلویش زده می شود . سکوت اتاق با فحاشی به پایان می رسد . فضای اتاق برایم روشنتر شد . اینجا اتاق نیست ، سلول است ، سلول سرد زندان و مهمانها بازجویانی که ناخوانده به دیدن او آمدند و هدیه شان لگد و فحش . او را می برند برای بازدید اجباری .//  می گویند هر دیدی ، بازدیدی دارد . و چه تلخ است  این دید و بازدیدها

Monday, March 19, 2012

عید


فرزند به داخل اتاق می آید . فرزند: عیدت مبارک . مادر: عید تو هم مبارک عزیزم . مادر او را بغل می کند و می بوسد . مادر: چرا این قدر سرد هستی ؟ . فرزند: هوای بیرون خیلی سرده . مادر: بیا بشین کنار بخاری تا گرمت بشه . فرزند کنار بخاری می نشیند و لبخندی به مادر میزند . مادر لبخندش را با تبسمی پاسخ می دهد و می گوید: جای پدرت خالی ، کاش اون هم الان پیش ما بود . دیگه حساب عیدهایی که از رفتنش گذشته از دستم خارج شده . نمی دونم الان می تونه ما رو ببینه یا نه . فرزند: حتما ما رو می بینه و دلش برامون تنگ شده . فرزند ادامه می دهد: مامان لباس سیاه چرا پوشیدی . برو اون لباس سبز قدیمیه رو بپوش همونی که بابا آخرین بار برات خریده بود . مادر: هیچوقت دلم نیومد بپوشمش . اون لباسو بابات برای عید خرید ولی خودش قبل عید رفت . راستی قضیه اون لباس رو تو از کجا می دونی ؟ فرزند: بابا خودش بهم گفت . مادر: خوابشو دیدی ؟ فرزند : شاید . راستی مامان خیلی خسته ای برو یه کم استراحت کن . مادر: باشه . تو هم بیرون نرو سرما می خوری ./ مادر در خواب است . عکس فرزند نیز بالای سرش . با روبان مشکی

Monday, January 2, 2012

معنی شرم را می دانید ؟ / به بهانه بیانیه مخدوش جرس قبل از انتشار بیانیه بلاگرهای ایرانی در خصوص تحریم انتخابات


با توجه به وقایع پس از انتخابات سال 88 و کشتار بی رحمانه مردم از سوی حاکمیت ، تحریم نمایشهای انتخاباتی و عدم مشارک مردم بطور روشن قابل پیش بینی بود . اما افسوس که عده اندکی از منتسبان به جنبش سبز ، دلبستگی به نظام را فراتر از خونهای فرزندان ایران یافتند و همواره سعی در انحراف جنبش و تغییر مسیر آن به سمت حاکمیت داشته اند . وقتی همراهان سبزمان از تعلق جنبش به تمام آزادیخواهان سخن گفتند ، این عده برای جنبش حد و حدود تعیین کردند . وقتی همگان از جنایتهای آقای خامنه ای سخن می گفتند ، این افراد از پاکدستی رهبری تعریف کردند . وقتی صحبت ستمهای بیشمار به مردم شد ، این عده از لزوم معذرت خواهی مردم ستمدیده از ستمگر گفتند .
 و هم اکنون که مردم در نتیجه کشتار و جنایات بی وقفه حکومت طی سالهای اخیر به نتیجه حتمی عدم امکان اصلاح این نظام ویرانه رسیده اند ، این عده سعی در بازسازی این ویرانه دارند و طی بیانه ای مخدوش و بی امضا در سایت جرس اعلام نمودند که انتخابات اگر واقعی باشد مفید خواهد بود ! و تحریم انتخابات بدلیل واقعی نبودن انتخابات است . گویی چنانچه اگر فضای لازم به اصلاح طلبان داده می شد و یا شروط آقای خاتمی مقبول نظام می افتاد ، مردم خونهای ریخته شده و تمام جنایتها را فراموش کرده و در این نمایش حکومت شرکت می کردند . جدا از متن بیانیه ؛ انتشار بدون امضای آن و از جانب وبلاگ نویسان مجهول جای تامل دارد و بهتر بود آقایان اعتقادشان را از زبان خویش بگویند نه از زبان وبلاگ نویسان مجهول الهویه .
اما در بیانیه منتشره سایت جرس جز مطالب گفته شده ، نکته بسیار شرم آوری نیز وجود دارد و آن توهین به شهدای عاشورای خونین ایران است . در این بیانیه کذایی گفته شده که وقایع عاشورا سناریوی خود حکومت بوده و حکومت سعی کرد مردم را بار دیگر فریب دهد و جنبش را به بی راهه بکشاند اما مردم در روز عاشورا در خانه هایشان و مشغول خودسازی بودند ! .
 بی شرمی تا به کجا ؟ آیا شجاعت و از خودگذشتگی مردم در روز عاشورا از نظر شما به بیراهه رفتن بوده ؟ آیا مردم در روز عاشورا در خانه ها مشغول خود سازی بودند ؟ پس چه کسانی کشته شدند ؟ پس چه کسانی زیر چرخهای ماشین له شدند ؟ می دانید شرم یعنی چه ؟  قطعا نمی دانید . شرم واژه ایست که شما معنی آن را نمی دانید .

دیوِ زنجیر پاره کردۀ استبداد دینی به قفس برنمیگردد / بیانیه جمعی از بلاگرها در خصوص تحریم نمایش انتخاباتی حکومت

( دیو اقتدارگرایی و مطلقه طلبی حکومت ایران، که پیش از این و بی آنکه اعتقادی به جمهور مردم داشته باشد، در لباس جمهوریت رخ نهفته بود، در انتخابات 88 و حوادث پس از آن چهره عیان نمود و هر چه دیوان همه دارند یک جا به نمایش درآورد و تقلب و خیانت و قتل و جنایت و تجاوز را ضمیمه کودتای نظامی سرداران فربه از ثروت های نفتی نمود تا حجت را بر همگان تمام نماید که این دیوِ زنجیرپاره کردۀ استبداد دینی به قفس برنمیگردد. پیداست که پس از انتخابات 88، در این شهر پرآشوب، سمفونیِ اصلاح، آواز فانتزی و بی محلی بود که هم خنده مردمان تلخ کام ایران را برمی انگیخت و هم خنده تمسخرآمیز اصحاب استبداد را. هم از این رو بود که مردم و همراهان بزرگ سبزشان دست از اصلاحاتی که صرفا در حضور انتخاباتی خلاصه میشد کشیدند و به جای آن، مسیر ایستادگی و مقاومت در برابر دیو استبداد را برگزیدند. اینک اما در سردترین فصل حیات سیاسی معاصر ایران، دوباره سیرک انتخاباتی جدیدی به راه افتاده است. حکومت که مشروعیت خود را از دست رفته میبیند به دنبال این است که کمی گرما به این فضا ببخشد تا برای اجرای نمایشنامه مضحک انتخابات، تعدادی تماشاچی و بازیگر فراهم نماید. اما کیست که نداند حکومت ایران، انتخابات را نه برای اعمال اراده مردم بلکه برای بزک کردن چهره استبدادزده اش به نمایش می گذارد، و کیست که نداند دستاورد این سیرک انتخاباتی قرار است صندوق های از پیش پر شده ای باشد که آمارهای از پیش تعیین شدۀ 63 درصدی و یا شاید هم 98.2 درصدی را به نمایش بگذارد، و محصول این صندوق ها قرار است نمایندگان گلچین شده ای باشند که به فرمان بیتِ استبداد، قیام و قعود کنند و بر فسادهای سیاسی و اقتصادی چشم بپوشند. پر واضح است که قرار نیست با این انتخابات اتفاق خاصی بیفتد جز اینکه چند روزی دستگاههای تبلیغاتی حکوت با توسل به آمارهای دروغ مدعی حضور "حماسی" مردم شوند و سرمه بر چشمان فساد ساختاری حکومت بکشند تا کمی از آب رفته را به جوی خشک مشروعیت نظام برگردانند. واضح است که در این شرایط جریانهای اصیل سیاسی حاضر نمی شوند که بازیگر این سیرک انتخاباتی شوند و آبروی خود را هزینه گرم کردن تنور سرد این انتخابات کنند. انتخابات 88 و حوادث پس از آن حجت را بر همه فعالین و گروههای سیاسی تمام نمود و نشان داد که ظرفیت اصلاح انتخاباتی نظام کاملا به اتمام رسیده و دیگر ذیل نام اصلاحات نمی توان به عرصه انتخابات بازگشت و از مردم مطالبه همراهی نمود. مردمی که به دعوت اصلاح طلبان وارد عرصه انتخابات شدند، هزینه سنگینی برای رای شان پرداخت نمودند. نمی توان بر آن همه کشته دادن ها و زندان رفتن ها چشم پوشید و دوباره دست در دست کسانی گذاشت که خون فرزندان این سرزمین را ریختند و در مدت دو سالی که گذشت، هیچ اقدامی برای جبران ظلم و ستمی که بر مردم روا داشتند، نکردند. از طرف دیگر، با وجود مسایلی همچون نظارت استصوابی، یکدستی و همدستی مجریان و ناظران انتخاباتی، فضای بسته سیاسی کشور و عدم امکان فعالیت احزاب و روزنامه ها، انتخابات آزاد امکان تحقق ندارد و بر فرض محال در صورت تحقق، با وجود انسداد سیاسی حاکم در ساختار سیاسی کشور، فربه شدن نهادهای انتصابی، و در مقابل، نحیف شدن نهادهای انتخابی نظام و قدرت گرفتن بی رویه نهادهای نظامی و شکل گرفتن محفل های متعدد امنیتی و اقتصادی، عملا هیچ کاری از منتخبین مردم برنمی آید همانگونه که از دولت های هفتم و هشتم و مجلس ششم در شرایطی به مراتب بهتر برنیامد. لذا همانگونه که میر حسین موسوی درآخرین پیام و در آخرین فرصت از حصر گفت امیدی به انتخابات و شرکت در آن نیست. از سوی دیگر، همانطور که در پیام اخیر مهدی کروبی و همچنین بیانیه ۳۹ زندانی سیاسی نیز منعکس شده است، انتخابات فرمایشی مجلس از هم اکنون محکوم به شکست است و آخرین تیر بر پیکرجمهوری اسلامی خواهد بود و از این پس، با تابوت جنازه ای مواجه خواهیم بود که بر دستان اقتدارگرایان سنگینی می کند و روز به روز بر تعفن و فسادش افزوده خواهد شد. کسانی که با شرکت در انتخابات به هر نحوی زیر این تابوت را بگیرند چیزی جز بی آبرویی برای خود به ارمغان نخواهند آورد. اما نگرانی آن جاست که این افراد بخواهند از سرمایه و اعتبار جنبش سبز، برای رسیدن به مقاصد انتخاباتی خود هزینه بکنند که نسبت به این موضوع شدیدا هشدار می دهیم و از مجموعه های فعال در جنبش می خواهیم که با مرزبندی صریح و مواضع آشکاری که نسبت به موضوع انتخابات میگیرند، مانع از به حراج گذاشته شدن سرمایه های جنبش شوند. همچنین معتقدیم که تنها عدم شرکت در انتخابات کفایت نمی کند و می بایست، تحریم فعالانه انتخابات به صورت جدی توسط نیروهای فعال در جنبش سبز دنبال شود به نحوی که عمل تحریم از سطح بیانیه ها فراتر رفته و منجر به نمود عینی در سطح جامعه شود. بدیهی است که موثرترین استراتژی پیش روی نیروهای دموکراسی طلب، باید مشروعیت زدایی از نمایش انتخاباتی حاکمیتی باشد که تن به انتخاب و رای مردم نمی دهد. مشروعیت زدایی از حاکمیت و نمایش های انتخاباتی اش نیز، بدون توسل به ابزارهای مقاومت مدنی شدنی نیست. مهمترین عامل در انتخاب روش مناسب برای مقاومت مدنی در مقابل سناریوی انتخابات، به صحنه آوردن شهروندانی است که تن به نمایش انتخاباتی حاکمیت نداده اند. لذا باید، گروه های فعال جنبش سبز، با همفکری اعضای فعال، سعی در یافتن کنش هایی کم هزینه برای عینیت دادن به تجمعات مخالفان چنین انتصابات فرمایشی داشته باشند. بروز بیرونی و عینیت دادن به چنین تجمعاتی، الزاما منوط به راهپیمایی خیابانی نیست و می توان ایده های کاراتری همچون تجمع مخالفان در مکان های ویژه ای همچون اماکن زیارتی و یا تفریحی و یا راه های ابتکاری دیگر یافت و مانع از این شد که جمعیت تحریم کنندگان انتصابات حکومتی در آمارهای ساختگی حکومت گم شوند. دست یابی به کاراترین ایده، منوط به فضایی است که نیروهای فعال جنبش، از موضع انفعالی عدم شرکت در انتخابات فاصله بگیرند و به جای آن، تحریم فعالانه انتخابات نمایشی و فرمایشی را در پیش گیرند و از فرصتی که با گشایش نسبی فضای سیاسی جامعه در ایام منتهی به انتخابات بوجود می آید برای بروز کنش های عملی بهره کافی و هوشمندانه ببرند . )