یکی بود یکی نبود . غیر از خدا و جنتی هیچکس نبود . یه روز ننه بزی که رفته بود یارانه نقدی رو بگیره تا لااقل یکی از قبض های آب و برق رو بده " گرگ خون آشام اومد سروقت شنگول و منگول و حبه انگور . گرگه در زد و گفت منم ننتون . شنگول از چشمی در نگاه کرد و گفت وای گرگه اومده سراغ ما دیروزم رفته بود خونه همسایه و همشون رو خورده بود لابد الانم میخواد ما رو بکشه و بخوره .شنگول و منگول و حبه انگور جیغ کشیدند و گفتند گرگ جانی خر خودتی عمرا در رو باز کنیم . گرگه دوباره در زد و گفت ما با هم همسایه هستیم منم از همین الان دیگه گوشت قرمز نمیخورم دکتر گفته نخورم . الانم اومدم بگم ننه بزی افتاده توی چاه منم نمیتونم تنهایی درش بیارم و همه باهم بریم نجاتش بدیم . منگول گفت وای ننه بزی اوفتاده تو چاه حبه بپر در رو باز کن . شنگول گفت نه در رو باز نکنید گرگه دروغ میگه و میخواد دهنمون رو سرویس کنه و میکشتمون . منگول گفت اولا دیروز گوشت خورده و سیره دوما دکتر هم که بهش گفته دیگه گوشت نخوره و بیایید نیمه پر فنجون رو ببینید و گرگ هم اصلاح پذیره . از شنگول مخالفت و از منگول اصرار تا اینکه آخر سر قرار شد یکیشون با گرگه بره ببینه راست میگه یا نه . گرگه چند قدم عقب رقت و حبه انگور رفت بیرون خونه . شنگول و منگول هم از پنجره نگاه میکردند . گرگه اومد جلو و حبه انگور رو گرفت و سس کچاب ریخت سرش . شنگول و منگول به گرگه گفتند بی پدر داری چکار میکنی ؟ گرگه گفت : گرگ ناقصی هستم دست چلاقی دارم و عاشق گوشت تازه ام شرمنده ام . و بعد حبه انگور رو خورد و به شنگول و منگول گفت نوشابه ندارید آخه زانوی حبه سر گلوم مونده . شنگول و منگول گریه کردند و گفتند بدبخت شدیم . چند ساعتی گذشت وهوا تاریک شد و ننه بزی هم تو ترافیک پارک وی گیر کرده بود . گرگه از بیرون شروع کرد به گریه که من نتونستم جلوی خودمو بگیرم و حالا جواب دکتر رو چی بدم . منگول به شنگول گفت اولا انگار پشیمون شده دوما الانم که حبه رو خورده و سیره و بیاییم نیمه پر فنجون رو ببینیم و گرگ هم اصلاح پذیره . شنگول شاکی شد و گفت گرگ جانی و خون آشام هیچ وقت اصلاح نمیشه . مگه با چشم خودت ندیدی که حبه رو با سس کچاب خورد؟ منگول گفت بالاخره باید با دیالوگ و گفتگو گرگه رو اصلاح کنیم تا بتونیم بریم نجات ننه بزی .وسط دعوای شنگول و منگول یهو یکی داد زد گفت ایول منگول . منگول به هدف زد
No comments:
Post a Comment