از مرگ نمی ترسم ولی از فراموشی چرا . می ترسم از یادم بره یه روزی امید
داشتیم به تغییر ، به رفتن شب . می ترسم یادم
بره که دوستم کشته شد ، افتاد زندان . می ترسم یادم بره که باید راهشو ادامه بدیم ،
نا امید نشیم . می ترسم که چهره معصوم دوستم یادم بره ، روز شهادتش . امیدوارم فراموش
نکنم ، و امیدوار بمونم .
No comments:
Post a Comment