میان من و تو فاصله کوتاهیست ، اما افسوس که نمی توانم دستان گرمت را در دست بگیرم ، دستانی که آزادی را نمایش می داد .
میان من و تو فاصله کوتاهیست ، اما افسوس که نمی توانم صورت زیبایت را ببینم ، صورت بچه گانه ای که نقابی بود بر روح بزرگت .
میان من و تو فاصله کوتاهیست ، اما افسوس که چشمهایت را نمی بینم ، چشمهایی که سرشار از برق امید بود .
میان من و تو فاصله کوتاهیست ، اما افسوس که لبخندت را نمی بینم ، لبخند همیشگی ات که درمان خستگی هایم بود .
میان من و تو فاصله کوتاهیست ، اما افسوس که صدایت را نمی شنوم و افسوس که دیگر مادرت را صدا نمی زنی .
آری ، میان من و تو فاصله کوتاهیست به اندازه یک سنگ قبر .
چه ساکت خفته ای فرزندم .
No comments:
Post a Comment