خلیج فارس و جزایر سه گانه ایران مدتیست که مورد مناقشه
ایران و اعراب بوده است . خلیج تاریخی فارس حداقل بمدت 2500 سال متعلق تاریخی ایران
بوده و نام آن نیز قدمت تاریخی دارد و با توجه به مستندات تاریخی و همچنین مستندات
حقوقی شکی در آن راه ندارد . در تعلق جزایر سه گانه ایرانی نیز بنا به شواهد تاریخی و حقوقی شکی نیست اما تفاهم نامه قراردادگونه
1971 به جهت حقوقی می تواند ایجاد شبهه نماید . چرا که بنا به نظری طبق متن
انگلیسی آن ، ایران جزایر را تحت اشغال قرار می دهد و شبهه موجود این است که اگر
ایران مالک بوده چرا از واژه اشغال استفاده شده؟ . هرچند متمم این تفاهم نامه که
با تایید انگلستان به حاکمان وقت اعراب ابلاغ و واصل شده و مورد اعتراض آنان نیز قرار
نگرفته ، این ایراد حقوقی را مرتفع می نماید زیرا در متمم مذکور ایران بعنوان
مسئول مستقیم حفظ امنیت جزایر شناخته شده و طبق رویه حقوق بین الملل طبیعیست که لازمه ایجاد و حفظ امنیت ، دارا بودن
حاکمیت است . بنابراین حاکمیت اعلام شده و اعمال شده ایران بر جزایر سه گانه که
مورد اعتراض نیز واقع نشده از قراین محکم حقوقیست که به انضمام مدارک و مستندات
تاریخی حقوقی ، مالکیت ایران را محرز می نماید .
اما بحث
اصلی در دو سوال است که می تواند ما را در پاسخ به پرسش تیتر یاری رساند .
سوال اول : آیا با وجود موقعیت متزلزل فعلی نظام و
منزوی بودن و درگیر بودن با جامعه بین المللی ، و با وجود روزنه های کوچک حقوقی ،
احتمال اعمال فشار بر ایران از طرق تشکیک در مالیک ایران بر جزایر سه گانه وجود دارد
یا خیر؟
سوال دوم : آیا حاکمان غاصب ایران هم به مانند ملت
ایران حساسیت لازم نسبت به جزایر ایرانی را دارند؟ و آیا این احتمال وجود ندارد که
در موقعیت فشار حاضر به عقب نشینی و امتیازگیری در عرصه دیگر شوند؟
پاسخ به سوال اول مثبت است چرا که اتفاق افتاده و
متاسفانه برخی از کشورها با کشورهای عربی همصدا گشته اند و اخیرا آمریکا نیز حمایت
خود را از طرح مساله از سوی امارات اعلام کرده و چه بسا سعی نمایند از طریق جزایر
سه گانه ، ایران را در بحث هسته ای تحت فشار قرار دهند . و چنانچه موضوع جزایر
ایرانی در شورای امنیت مطرح شود ، احتمال جانب گیریهای مغرضانه نیز وجود دارد و
باید دقت کنیم که با توجه به موقعیت استراتژیک این جزایر ، چه بسا به نفع سایر
کشورها باشد که کشوری مطیع چون امارات مالک بخشی از جزایر ایرانی گردد .
اما در پاسخ به سوال دوم باید گفت که از منظر
تاریخ ، تقریبا همواره در پای میز مذاکره بخشی از ایران جدا شده ، نه در میدان جنگ
. و این سنت نامیمون از قدیم رایج بوده که حاکمان نالایق و فاسد در پای مذاکرات ،
سرزمینمان را در معرض تاراج قرار داده اند و در نالایقی و عدم حساسیت لازم حاکمان
غاصب فعلی ایران نیز شکی نیست زیراکه مهمترین ننگ ایشان بر باد دادن حقوق مسلم
ایران در دریای خزر می باشد که در میز مذاکرات و در سکوت مردم ایران ، از حق پنجاه
درصدی ایران کوتاه آمدند و خیانتی عظیم به نام خود ثبت کردند . و سیاست خارجی
ایران در کمکهای بی دریغ به کشورهایی چون سوریه و لبنان که همواره طرف امارات بوده
اند نیز دلیل دیگری بر عدم حساسیت لازمه می باشد . البته ممکن است عده ای بگویند با
توجه به موقعیت استراتژیک جزایر سه گانه ، هیچگاه نظام ایران این حماقت و سازش در
مذاکره را انجام نمی دهد ، اما از نظر نگارنده از این نظام هیچ چیز بعید نیست و هر
چند احتمال سازش در جزایر سه گانه بسیار پایین است اما فراموش نمی کنیم که مهمترین
مساله برای این نظام ، حفظ نظام است نه حفظ ایران . و این حکومت به مانند وکیل خود
خوانده و فاسدیست که بی اذن موکل هر حماقت و جنایتی را انجام می دهد و چه بسا با
امتیازگیری در بحث هسته ای که آن را تثبیت دهنده خود می داند ، از حقوق ملی ایران
عقب نشینی نماید .
اما وظیفه ما چیست ؟
روشن است
که نباید ساکت بنشینیم . و باید از مساله دریای خزر درس بگیریم ، جایی که ساکت
ماندیم و حقوق ملی مان در پای میز مذاکره
از دست رفت . اما این بار نباید به بهانه احتمالات کم ، سکوت کرد و باید به
هرطریق اعلام موضع کنیم تا هم کشورهای دیگر بدانند که مالکیت ایران و
تمامیت ارضی ایران قابل مذاکره و سازش نیست و هم حاکمان غاصبمان دریابند که نمی
توانند بر سر تمامیت ارضی ایران معامله کنند // چو ایران نباشد تن من مباد
No comments:
Post a Comment